نویسنده: تیودور شنین
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی




 

 Peasantry
نگرش دنیای پیشاصنعتی به روستاییان آمیزه‌ای از خصومت و سکوت بود. اصطلاح «روستایی» به معنای «ده‌نشین» (از pias لاتین به معنای دهات یا بیرون شهر) بود، اما معنای تلویحی منفی و اکیدی داشت و مترادفی برای بی‌نزاکتی و بی‌سوادی بود و غالباً به عنوان ناسزا به کار می‌رفت. در انگلیسی قرن شانزدهم فعل "to peasant" به معنای منقاد و مطیع‌ ساختن بود و در سایر زبان‌های اروپایی نیز معنای تلویحی مشابهی در این اصطلاح وجود داشت (smerd روسی از فعل «بوی بد دادن»، cham لهستانی که همه‌ی روستاییان را از نژاد فرومرتبه‌ای می‌دانست که کتاب مقدس به «فرزندان حام» نسبت می‌داد، و غیره). در اروپای قرون وسطا «واژه‌ی روستایی شش صورت صرفی داشت» که معنای‌شان عبارت بود از «شریر، دهاتی، گدا، دزد، یاغی، غارتگر». اما در تواریخ هیچ ذکری از آن‌ها به میان نمی‌آید. بعدها، در دنیای نوین صنعتی شدن و علم، به روستاییان به عنوان گروهی خارج از ده و منسوخ و بی‌اهمیت نگریسته شد. به استثنای اروپای شرقی که در گفتمان علمی آن هیچ اشاره‌ای به روستاییان نمی‌شد.
با استعمارزدایی دهه‌ی 1950 و مطلع شدن از «جوامع در حال توسعه» که روستاییان بخش بزرگی از جمعیت آن‌ها را تشکیل می‌دادند، همه چیز به طور فاحشی تغییر کرد. مسائل مربوط به برنامه‌ریزی توسعه، بحران‌های روبه رشد اجتماعی و خشکسالی مسئله‌ی روستاییان را مرکز توجه ساخت. از دهه‌ی 1960 توسعه‌ی سریع مطالعات روستایی در سراسر جهان به وقوع پیوست و مسئله‌ی ویژگی‌ها و تعاریف تحلیلی این گروه اجتماعی مطرح شد. این تلاش‌ها برای تحلیل وقتی سروکار با مضمون‌هایی همچون اقتصادهای «غیررسمی»، تاریخ بوم‌شناسی، فرهنگ شفاهی و جامعه‌ی مدنی باشد، اهمیت بیش‌تری داشته است.
در اولین گام، می‌توانیم روستاییان را تولیدکنندگان کوچک کشاورزی توصیف کنیم که به کمک تجهیزات و لوازم ساده و نیروی کار خانواده‌ی خود و عمدتاً برای مصرف خودشان، و اجرای تعهداتی که در قبال صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی دارند، دست به تولید می‌زنند. نوع کلی‌تر و تکوین‌یافته‌تری از روستاییان شامل چهار ویژگی مرتبط زیر است:

مزرعه‌ی خانواده‌ی روستایی به مثابه واحد اساسی و چندبعدی سازماندهی اجتماعی

خانواده تأمین‌ کننده‌ی اصلی نیروی کار در مزرعه است و مزرعه تأمین کننده‌ی اصلی نیازهای مصرفی خانواده و پرداخت دیون خانواده است. این واحدها خودبسنده نیستند؛ روستاییان عموماً در مبادله‌های روزانه‌ی کالاها و در بازارهای کار شرکت دارند. اما کنش اقتصادی آن‌ها تنیدگی عمیقی با روابط اجتماعی خارج از بازار دارد. تقسیم کار خانوادگی و نیازهای مصرفی خانواده موجب استراتژی‌های خاصی برای بقا و استفاده از منابع می‌شود. مزرعه‌ی خانوادگی واحد اصلی دارایی، تولید، مصرف، رفاه، بازتولید اجتماعی، هویت، احترام و معاشرت است. در این مزرعه، فرد معمولاً تابع رفتار- نقش خانوادگی صورت‌بندی شده و اقتدار پدرسالارانه است.

زراعت زمین به مثابه ابزار اصلی معیشت.

زراعت روستایی شامل ترکیب خاص و سنتی وظایف بر مبنای سطح نازلی از تخصص است. کارهایی که در جاهای دیگر مشاغل متفاوتی تلقی می‌شوند، در فعالیت‌های مولد روستاییان با هم ترکیب می‌شوند. کارآموزی غیررسمی و مبتنی بر خانواده نیز به این شیوه‌ی کار مربوط می‌شود. تأثیر طبیعت نیز خصوصاً برای معیشت واحدهای تولیدی کوچکی که منابع محدودی دارند بسیار اهمیت دارد، چون ضرباهنگ زندگی آن‌ها را تعریف می‌کند: گردش فصول تأثیر عمیقی بر زندگی خانواده می‌گذارد و رویدادهای خانواده در پویش‌های مرزعه انعکاس می‌یابد. از میان نیروها/ عوامل تولید، زمین و کار خانواده اهمیت محوری دارند و «مجوزی» اند برای ورود به این شغل و شیوه‌‎ی اصلی تعریف منزلت محلی خانواده‌ها.

الگوهای فرهنگی خاصی که به روش زندگی اجتماع‌ها/ تجمع‌های روستایی کوچک مربوط‌اند.

بافت و زمینه‌ی مختص به زندگی روستایی، اجتماع محلی کوچکی است که می‌تواند اکثر نیازهای زندگی و بازتولید اجتماعی روستاییان را تأمین کند. جزئیات و خصوصیات مربوط به سکونت، شبکه‌های اجتماعی و آگاهی به یکدیگر مربوط و وابسته‌اند. سیمای فرهنگی روستاییان، به معنای هنجارها و شناخت‌هایی که به صورت اجتماعی رقم می‌خورند، نشان‌دهنده‌ی بعضی گرایش‌های ویژه‌ی روستاییان است، مثل رواج و غلبه‌ی نگرش‌های سنتی و سازش‌کار (مثل توجیه اعمال بر اساس تجربه‌ی گذشته و دیدگاه‌های اجتماع)، هنجارهای خاص ارث و میراث، همبستگی، طرد و غیره. فرهنگ روستایی هم انعکاس و هم مقوم ویژگی‌ها و تجربه‌ی زندگی اجتماع کوچک روستایی است که در آن هیچ‌کس ناشناس نیست و روابط رودررو به کنترل‌های نیرومند هنجارهای مربوط می‌شود و تجربه‌ی مشترک بالیدن در محیط اجتماعی و طبیعی مشابه بر نگرش‌های آن‌ها نسبت به «غریبه‌ها» تأثیر می‌گذارد.

وضعت «فرودست»- سلطه‌ی غریبه‌ها بر روستاییان.

روستاییان معمولاً از منابع اجتماعی قدرت دور مانده‌اند. انقیاد سیاسی آن‌ها با فرودستی فرهنگی و استثمار اقتصادی‌شان از طریق مالیات، اجاره، سهم، بهره و قراردادهای ظالمانه همراه بوده است. این وضعیت فرودست با تلاش‌های مکرر روستاییان برای دفاع از خویش از طریق استفاده‌ی گسترده‌تر از «سلاح ضعفا» مثل تخریب اقتصادی، بایکوت، پرهیز و از این قبیل همراه بوده و در بعضی شرایط به قیام‌هایی توده‌‌ای انجامیده است که روستاییان را به نیروی انقلابی بزرگی در قرن بیستم تبدیل کرد.
چهار «جنبه‌ی» فوق را باید شکلی کلی تلقی کرد که عناصر آن یکدیگر را تقویت می‌کنند. اگر هریک از این ویژگی‌های عمده را از مجموعه‌ی فوق حذف کنیم، ماهیت مؤلفه‌های دیگر نیز تغییر می‌کند. مکاتب فکری مختلف درباره‌ی روستاییان غالباً تفاوت دیدگاه‌های‌شان را از طریق تأکید بر یکی از ویژگی‌های فوق بیان می‌کنند- و آن ویژگی را محول اصلی تعریف خود قرار می‌دهند. از نظر این نگارنده، مهم‌ترین ویژگی روستاییان در مقام هویت اجتماعی و اقتصادی، مزرعه‌ی خانوادگی است.
قدم بعدی در تشریح مفهوم روستاییان این است که «حواشی» تحلیلی آن را مدنظر قرار دهیم، یعنی به آن دسته از گروه‌های اجتماعی توجه کنیم که در اکثر ویژگی‌های اصلی، اما نه همه‌ی ویژگی‌ها، با روستاییان واقعی شریک و سهیم‌اند. حاشیه‌های تحلیلی در این‌جا دال بر کم‌شمار بودن یا «بی‌ثباتی» خاصی نیست. و همچنین، این گروه همچون روستاییان واقعی در محیط روستایی زندگی می‌کنند و ممکن است در فرآیندهای تاریخی به روستاییان ملحق شوند. بسیاری از آن‌ها نیز در محاوره «روستایی» نامیده می‌شوند.
مهم‌ترین انواع این گروه‌ها (که به ترتیب اهمیت ویژگی‌های خاص و متمایز از روستاییان «تمام عیار» مرتب شده) عبارت است از:

1. کارگران مزدبگیر کشاورزی (و همچنین روستاییان فقیرتری که تقسیم کار بین آن‌ها به صورت «مرد در شهر، بقیه‌ی خانواده در مزرعه» است).
2. زارعان خانوادگی که از تجهیزات سرمایه‌بر استفاده می‌کنند و بنابراین ماهیت کار کشاورزی خود را دگرگون می‌کنند. درباره‌ی این مقوله در ادامه‌ی این مقاله بحث خواهیم کرد.
3. زارعان بی‌دهکده- مثل، بعضی از تصرف‌کنندگان زمین‌های کشاورزی در مرزهای کشورهای امریکای لاتین، و «گوچوها» (1).
4. روستاییان «دورافتاده»؛ این اجتماعات روستایی به میزان اندکی تحت نفوذ و کنترل شبکه‌های «ملی» دولت، بازار و فرهنگ قرار دارند (در گذشته، روستاییان مسلّح و مستقل مرزنشین از این گروه بودند).

زندگی روستایی، مانند همه‌ی هستارهای اجتماعی فقط به صورت فرایند وجود دارد. سنخ‌شناسی فوق را می‌توان به عنوان معیاری برای تحلیل تاریخی، مثلاً، در «اندازه‌گیری» میزان روستایی‌شدن یا روستازدایی به کار برد. با این حال، باید از جادادن تصنعی تغییرات چندسویه در طرح‌هایی که توسعه‌ی تک‌خطی ضروری را پیش‌فرض می‌گیرند پرهیز کنیم. تفاوت‌های بوم‌شناختی و نیز تاریخی قابل‌توجهی میان روستاییان وجود دارد که در مناطق روستایی گوناگون انعکاس می‌یابد.
تا جایی که به پویش‌های اجتماعی مربوط می‌شود، باید تناوب‌های چرخه‌ای را نیز مدنظر داشت که به تغییر ساختار اجتماعی نمی‌انجامند بلکه ثبات و پایداری این ساختارها را تقویت می‌کنند. در مورد تغییرات ساختاری نیز می‌توان آن‌ها را در پنج مقوله‌ی تحلیلی مرتب کرد که، در فعلیت اجتماعی، ممکن است با هم موازی یا مرتبط باشند. این مقوله‌ها عبارت است از:

1. تمایزیابی اجتماعی و اقتصادی؛ مانند قطبی‌شدن ثروت روستاها در نتیجه‌ی جهش بعضی روستاییان به مرتبه‌ی سرمایه‌داران زراعی و تبدیل بقیه به کارگران مزدبگیر.
2. فقرگستری؛ وقتی افزایش جمعیت روستایی نسبت به زمین، بدون وجود منابع درآمد دیگر، موجب تضعیف اقتصادی توده‌های روستایی شود.
3. «زارع‌ شدن»؛ وقتی مزرعه‌ی خانوادگی واحد اصلی تولید کشاورزی باشد در حالی که خصوصیات آن تغییر کند. این تحول «روستایی به زارع» به سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی مربوط می‌شود که خانواده‌‌ی زارع را از طریق وام، تأمین و فروش، که غالباً از سوی شرکت‌های کشاورزی سازماندهی می‌شود، به اقتصاد سرمایه‌داری وصل می‌کند. این پدیده به تخصصی شدن و «محدودشدن» دامنه‌ی کارهای زارعان نیز مربوط می‌شود که آن‌ها را هرچه بیش‌تر به جمعیت‌های شهر شبیه می‌کند.
4. جمعی‌شدن/ دولتی شدن؛ وقتی دولت مسئولیت امور کشاورزی را برعهده می‌گیرد و ساختار آن را به صورت واحدهای تولیدی بزرگی تحت کنترل حکومت می‌سازد (در این‌جا نباید درباره‌ی استثنابودن این شکل سازمان روستایی مبالغه کرد. تفاوت میان جمعی‌سازی در یک کشور و انحصار تولیدات زمینداران کوچک در دست هیئت‌هایی دولتی غالباً فقط در حد تفاوت درجه است).
5. روستایی‌سازی به وسیله‌ی اصلاحات ارضی مساوات‌ خواهانه؛ و گاهی باز روستایی‌سازی هنگامی که فرزندان روستاییان به دلیل تشویق دولت، فشار سیاسی یا وجود فرصت‌های تازه‌ای برای کسب سود، به مزرعه باز می‌گردند. در این‌جا می‌توان از سیاست‌های خصوصی‌سازی و تقسیم دوباره‌ی زمین‌های «جمعی» در اتحاد شوروی سابق نام برد.

روستاییان بخشی از جوامع وسیع‌تر و تاریخ آن جوامع هستند. گسترش سریع آن پیوندها در دهه‌های گذشته موجب شده است که این مسئله برای درک روستا و روستاییان اهمیت زیادی پیدا کند. غالباً به این واقعیت به منزله‌ی نوعی «گنجاندن» یا «مشمول ساختن» روستاییان اشاره کرده‌اند. با این حال، خاص و متفاوت بودن روستایی‌ها فقط به این دلیل نیست که آن‌ها در برابر فشارهای دگرگون‌ساز «تغییر» یا «جامعه»، «سرمایه‌داری» یا «طرح‌های توسعه» قرار می‌گیرند، بلکه به دلیل روش‌های واکنش روستاییان به این نیروها نیز هست. این واکنش‌های خاص در روش‌های تحلیل خاصی که در مطالعات روستایی معاصر دیده می‌شود انعکاس یافته است. همچنین تجربه‌ی خاص روستایی و دستور کار خاص روستایی نیز آشکارا با حرکت‌های سیاسی و اجتماعی گوناگون پیوند دارد، مثل نارود نیچستوو (حرکت به «سوی مردم») در روسیه و استراتژی‌های جنگ چریکی مائوئیسم، نهضت‌های تعاون و سازمان‌های غیردولتی معاصر.
و سرانجام، در مورد بسیاری از تعریف‌های روستا و روستاییان که در آن‌ها روستاییان را نماینده‌ی جنبه‌هایی از گذشته در زمان حاضر می‌نگرند، به رغم اعتبارشان، باید جانب احتیاط را نگه داشت. حتی در این زمانه‌ی «پویا»، ما اکنون در زمان حالی زندگی می‌کنیم که ریشه در گذشته دارد و آینده‌ی ما در آن شکل می‌گیرد. بنابراین یادآوری این نکته خالی از ارزش نیست که- همچون گذشته و نیز هم‌اکنون- روستاییان و روستایی‌زادگان اکثریت بشریت را تشکیل می‌دهند و در قرن بیست و یکم نیز همین‌طور خواهد بود.

پی‌نوشت:

1. cauchos، سرخ‌پوست‌های دورگه‌ی دامدار در کشورهای امریکای جنوبی که فاقد زمین یا اهلیت مشخص هستند. -م.

منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.